امروز روز اول فروردین است
یادم می آید وقتی که می خواندیم:
"امروز روز اول دیماه است
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
من راز فصل ها را می دانم ..."
ولی هنوز بعد از زمستان
"من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد"
حتی روز اول تیرماه!
پس همچنان دوباره باید خواند:
امروز روز اول دیماه است...
کلمات کلیدی:
امروز هم ابریست
امروز هم نگاهم به آسمان است و به قول همخون ما "در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه" می کشم.
ببار و مرا به آسمان پیوند ده
یا از زمین برهان
باران!
زمین برای من تنگ است
تنگ و تاریک و غریب
وای وای وای
اگر باران نیامد...
کلمات کلیدی:
سنگینم...
تا زانوهایم در زمینی نمناک
آرامم...
چون بدرود غریب سایه ی دیوار کاهگلی مخروب سیاه
آه...
خاک پذیرنده ی همخون خاموش من
به آرامشم اشارتی باش
همچنانکه چون او،
خاموشی آرام و تنها و گم
تا همیشه...
کلمات کلیدی:
زنگ
من زنگ نمی زنم به تو
تو زنگ نمی زنی به من
من دلتنگ تو
تو دلتنگ من
من تشنه ی تو
تو تشنه ی من
نفرین به ساختار و لعنت به عرف
من تشنه تر به تو
من دلتنگ تر مدام
قبلاً که گفته بود:
"این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود"!
ما در چه گم شدیم؟
مادر! چه گم شدیم
در مرا دریغ
درمان نشد که هیچ
حتی کمی مرا احساس مشترک مرهم نمی شود
آری خوشم به خواب
آری خوشم، بخواب!
شیرین من! بخواب
تلخ مرا به خواب هرگز بدون تو جبران نمی شود
این شعر هم گذشت
احساس آتشین
این جان خسته را
کم کم به دود و آه
کم کم به آه و اشک
کم کم به اشک سرخ
کم کم به منتها...
می برد و می سرود:
من زنگ نمی زنم به تو.......
کلمات کلیدی: