سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
گمشدگان
 
واژه ها

باز به دنبال واژه 

در کوچه پس کوجه های شهر محصور کلمات

می گردم و می گردم و می گردم

تا باز چه پیدا شود و قوت مدادم گردد

تا بلغزد روی کاغذ هی

و پاک شود با مداد پاک کن

پاک کن، پاک کن و پاک کن

سیاه مشق های پی در پی و سیاهی هایم را که بی شرمانه بر قلب سپید کاغذ نقش می بندد

راستی می دانستی

تو مدادی نوک تیز داشتی

و بیرحمانه بر کاغذ قلبم می نوشتی

و نوشتی و نوشتی و نوشتی

تا کاغذ من پر شد و آن هنگام

مچاله در ته سطل آشغالم انداختی

تا اکنون

منتظر هجرت و رفتن باشم؟... 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط حسین قائمی 91/1/26:: 8:12 صبح     |     (یک) نظر