[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
گمشدگان
 
واژه ها

باز به دنبال واژه 

در کوچه پس کوجه های شهر محصور کلمات

می گردم و می گردم و می گردم

تا باز چه پیدا شود و قوت مدادم گردد

تا بلغزد روی کاغذ هی

و پاک شود با مداد پاک کن

پاک کن، پاک کن و پاک کن

سیاه مشق های پی در پی و سیاهی هایم را که بی شرمانه بر قلب سپید کاغذ نقش می بندد

راستی می دانستی

تو مدادی نوک تیز داشتی

و بیرحمانه بر کاغذ قلبم می نوشتی

و نوشتی و نوشتی و نوشتی

تا کاغذ من پر شد و آن هنگام

مچاله در ته سطل آشغالم انداختی

تا اکنون

منتظر هجرت و رفتن باشم؟... 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط حسین قائمی 91/1/26:: 8:12 صبح     |     () نظر