سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشاندن نماند و از اسلام جز نام آن . در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنیان آبادان است و از رستگارى ویران . ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمینند ، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد . آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند ، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند . خداى تعالى فرماید : به خود سوگند ، بر آنان فتنه‏اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند و چنین کرده است ، و ما از خدا مى‏خواهیم از لغزش غفلت درگذرد . [نهج البلاغه]
گمشدگان
 
یک شعر پست مدرن

زنگ

من زنگ نمی زنم به تو

تو زنگ نمی زنی به من

من دلتنگ تو

تو دلتنگ من

من تشنه ی تو 

تو تشنه ی من

نفرین به ساختار و لعنت به عرف

من تشنه تر به تو

من دلتنگ تر مدام

قبلاً که گفته بود:

"این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود"!

ما در چه گم شدیم؟

مادر! چه گم شدیم

در مرا دریغ

درمان نشد که هیچ 

حتی کمی مرا احساس مشترک مرهم نمی شود

آری خوشم به خواب

آری خوشم، بخواب!

          شیرین من! بخواب

تلخ مرا به خواب هرگز بدون تو جبران نمی شود

این شعر هم گذشت

احساس آتشین 

این جان خسته را

کم کم به دود و آه 

        کم کم به آه و اشک

                   کم کم به اشک سرخ

                                 کم کم به منتها...

می برد و می سرود:

                         من زنگ نمی زنم به تو.......

 

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط حسین قائمی 90/12/27:: 8:35 صبح     |     () نظر