فرستنده :
همخونه
چهارشنبه 92/8/29
....بي هيچ هدف ايستاده ام !خدايا ترا در اين ايستگاه مي خوانم که طبق عادت خوب هميشگي به سراغم بيائي و مرا نجات دهي مرا از
سکون و انجماد رها سازي!ترا در ميان لحظه هاي ثابت عمرم ميطلبم که من و کودک و جان دلبرم را به آرامش جان انسان برساني.هر سو
مينگرم تو را ميبينم که جريان داري....
فرستنده :
يگانه جون
جمعه 91/10/22
سلام، غريب تر از هر غريب!
سلام، مزار بي چراغ، تربت بي زاير، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمديده!
سلام، سينه شعله ور، جگر سوخته، پيکر تيرباران شده!
سلام، امام غريب من!